بمباران مدرسه پیروز - تولیدات ویژه - نمایش محتوا
بمباران مدرسه پیروز
بمباران مدرسه پیروز
مدرسه پیروز
یکی از موارد بسیار دلخراش واقعه مدرسه پیروز بهبهان... بود بهبهان که در جنوب شرقی استان خوزستان است در... دلخراش جنگ تحمیلی بر اثر اصابت موشک به مدرسه راهنمایی...
موضوع انشایی که در تاریخ مقاومت ایران ماندگار شد .
بیشتر دانشآموزانی که در حیاط مدرسه، مشغول بازی بودند، مجروح و دچار شوک شده بودند. عدهای گریه میکردند، عدهای بهت زده به در و دیوار مدرسه خود نگاه میکردند؛ بیشتر اتاقهای کلاسها فرو ریخته بود...تنها یکی از دانشآموزان حاضر در کلاسِ، از آن کلاس زنده بیرون آمد و واقعه را تشریح کرد. او طاقت نیاورد و پس از بهبودی مجروحیتش، بارها به جبهه ها روانه شد و سرانجام سه سال بعد، یعنی در سال 1365 در ...
دانش آموزان شهید دفاع مقدس در میان شهدای سرافرازمان از جایگاه ویژه ای برخوردارند. نوجوانانی که با پاکی و مظلومیت به دیدار خدا شتافتند.
یادمان باشد که ملت ما در اوج مظلومیت به دفاع از انقلاب اسلامی و خاک پاک ایران پرداخت.
شادی های مدرسه
ساعت 5 بعد از ظهر روز چهارم آبان 62 بود. زنگ ورود به کلاسهای درس نواخته شد و دانشآموزان همگی به کلاسهای خود رفتند. هیچکس نمیدانست، تا دقایقی دیگر، فاجعهای رخ خواهد داد که تا قیام قیامت فراموش نخواهد شد. معلمین یکی پس از دیگری بر سرکلاسهای درس خود حاضر شدند. تعدادی نیز به دلیل زنگ ورزش در حیاط مدرسه مشغول به بازی فوتبال بودند جست و خیزهای کودکانه آنها همراه با سر و صدا حیاط مدرسه را پر کرده بود. «محمدطاهر خلفیان»، که معلم یکی از آن کلاسها بود نیز وارد کلاس خود شد. همه دانشآموزان آن کلاس به احترام او از جای خود بلند شدند. آقای «خلفیان» با همان تواضع همیشگی در حالیکه لبخندی بر لب داشت، از آنها تشکر کرد و از همه آنها خواست بر جای خود بنشینند. سپس مبصر کلاس حضور و غیاب را انجام داد.
موضوع امروز :شهادت
پس از پایان یافتن حضور و غیاب، آقای «خلفیان» تکه گچی را برداشت و به سراغ تخته سیاه رفت و با خط زیبای خود نوشت: «شهادت» صدای تیک تیک ساعت در حال نزدیک شدن به 10/5 بعداز ظهر بود.
سپس رو به دانشآموزان حاضر در کلاس خود گفت: عزیزان امروز میخواهم راجع به «شهادت» و فلسفه آن و جایگاه شهید و عزت و احترامی که در پیشگاه خدای متعال خواهد داشت صحبت کنم. امروز میخواهم ...
ناگهان ، انفجار
ناگهان صدایی فوقالعاده وحشتناک به گوش رسید و نوری نارنجی در آن کلاس روشن شد و انفجاری بسیار شدید پدید آمد؛ همه جا را دود و خاک و غبار و بوی گوگرد فرا گرفته بود. هیچ کس نفهمید چه اتفاقی افتاد. در یک چشم به هم زدن کلاس درس با خاک یکسان شد و بجز یک نفر همه دانشآموزان حاضر در آن کلاس به همراه معلم باصفای خود که آن روز قصد کرده بود تا دانش آموزان خود را با فلسفه «شهادت» آشنا سازد، آسمانی و سندی ابدی شدند بر مظلومیت امت ایران اسلامی.
بیشتر دانشآموزانی که در حیاط مدرسه مشغول بازی بودند، مجروح و دچار شوک شده بودند. عدهای گریه میکردند، عدهای بهت زده به در و دیوار مدرسه خود نگاه میکردند؛ بیشتر اتاقهای کلاسها فرو ریخته بود.
و این عکس هایی از آن دوران مدرسه پیروز..